چالش صد روز که ر.ص. در اینستاگرام راه انداخته بود, به خیر و خوشی میگذرد و تنها ده گام باقیست... امروز اما چالشی دیگر و صد روز دیگر... خانم شین در این چالش کارهای معنی دار روزمره را نشانه رفته... خواندم و فکر کردم چند درصد کارهایم اعتبار دارد, چند درصدش امیدوار و زنده ام میکند و چقدر کار بیهوده و از سر عادت  و بلاتکلیف انجام میدهم. این جریان و غرغرهای سر شبی خیلی به هم مرتبطند و من باز رد نشانه ها را حوالی قلبم میبینم... برای منی که شاکیم از وضعیت موجود, که کلی نقشه دارم, که فقط یک تلنگر میخواهم که حسرت دمار از روزگارم دراورده, شاید فرصتی باشد تا حرکتی کنم ...

روزی که بیایم اینجا, بنویسم , بی بغض , با دلی روشن و قلبی  آرام, حتما شبش اولین شب آرامش است که نمیدانم چرا این خانه از نم چشمانم پابرجاست, حس نوشتن از لابلای قصه غصه هایم میاید ...

اما باور دارم که اولین شب آرامش نزدیک است.